نويسنده در اين مقاله بعد از ذكر مقدمهاي در مورد اهميت تفسير تربيتي و تاريخچه آن، به مباني، روشها و قواعد تفسير تربيتي اشاره مينمايد، سپس شيوهنامه نگارش تفسير تربيتي قرآن را ارائه ميكند، آنگاه براي نمونه تفسير تربيتي سوره حمد را در سه بخش بيان مينمايد؛ در بخش نخست سيماي كلي سوره حمد (نامها، فضايل و اهداف كلي آن)، در بخش دوم نكات تفسيري عمومي سوره و در بخش سوم مطالب تربيتي آن را بيان ميكند كه شامل نه روش تربيتي (القاء غير مستقيم، الگودهي، تشويق، هشدار، جمع آوري، مقايسه، استدلال، رحمت گرايي و ارتباط مستقيم بين مربي و متربي)، هشت بعد تربيتي موجود در سوره حمد (اخلاقي و معنوي ـ اعتقادي ـ عبادي ـ اجتماعي ـ سياسي ـ عقلي ـ عاطفي ـ اقتصادي) و در پايان پيامها و آموزههاي ويژه سوره حمد را به ترتيب آيات بيان ميكند.
قرآن، تفسير، تربيت، حمد، سوره و تفسير تربيتي.
در قرآن اشارات علمي زيادي وجود دارد و مباحث ميانرشتهاي زيادي در همين مورد شكل گرفته است، در اين ميان ارتباط قرآن با علوم انساني بيش از علوم طبيعي است. و در علوم انساني نيز علوم تربيتي به قرآن و اهداف آن نزديكتر است، چرا كه قرآن كريم يكي از اهداف خويش را هدايت (بقره/2) معرفي ميكند و هدايت قرآني وقتي تحقق مييابد كه تغييري در بينش و رفتار افراد ايجاد شود، يعني تربيت تحقق يابد، از اين رو هدف اساسي قرآن تربيت انسانهاست. تفسير تربيتي قرآن بر همين اساس ضرورت مييابد. آري! در ميان گرايشهاي تفسيري، آنچه به هدف قرآن نزديكتر است و هدف قرآن را بهتر ميتواند تحقق بخشد، تفسير تربيتي است. اين مطلب در عصر حاضر تا آنجا مورد توجه قرار گرفته كه برخي «اعجاز تربيتي» قرآن را مطرح كردهاند و در اين مورد كتاب نوشتهاند (ر.ك. به: الاعجاز التربوي في القرآن الكريم).
واژة تفسير يك بار در قرآن به كار رفته است "أَحْسَنَ تَفْسِيراً"؛ (فرقان/33) كه به معناي لغوي است و اشاره ميكند كه آيات قرآن در برابر مثالهاي مخالفان، مثالهاي حق و تفسيري زيباتر ارائه ميكنند. در احاديث نيز واژه «تفسير» به كار رفته است؛ از جمله پيامبر در حديثي واژة ظلم در آية 82 انعام را به شرك «تفسير» فرمود. راوي ميگويد: «فقالوا ايّنا لم يظلم نفسه؟ «ففسره» النبي بالشرك» (صحيح بخاري؛ ابن كثير، تفسير قرآن، 4 / 444؛ بصائر الدرجات، 195).
واژة تفسير در لغت به معناي «بيان»، «توضيح»، «پردهبرداري» و «اظهار معناي معقول» به كار رفته است. (ر.ك. به: مقاييس اللغه؛ مصباح المنير؛ التهذيب؛ صحاح؛ تاج العروس؛ مفردات راغب، مادة «فسر»)
برخي معتقدند واژة «فسر» در اشتقاق كبير، مقلوب «سفر» است (الاتقان في علوم القرآن، 2/192؛ البرهان في علوم القرآن، 2/284؛ مجمع البحرين، مادة فسر) و مسافرت را از آن جهت سفر ميگويند كه اخلاق مردم در آن آشكار ميشود و مسافر هنگام سفر از صحنههاي جديد پرده بر ميگيرد و آگاه ميشود.
مفسران و صاحبنظران علوم قرآن نيز واژة «تفسير» را به صورتهاي مختلف معنا كردهاند. (ر.ك. به: مجمع البيان، 1/13؛ البرهان في علوم القرآن، 1/33؛ الميزان في تفسير القرآن، 1/7؛ البيان، 267؛ روششناسي تفسير، 23 و ...).
با استفاده از معناي لغوي و تعاريف صاحبنظران، ميتوان تفسير را اين گونه تعريف كرد:
«تفسير كشف و پردهبرداري از ابهامات واژهها و جملههاي قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آنهاست».
به عبارت ديگر: «مقصود از تفسير، تبيين معناي استعمالي آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدي آن، بر اساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايي محاوره و با ياري از منابع و قراين معتبر است».
براي تربيت تعاريف گوناگوني شده است. در مجموع ميتوان گفت: «فرآيند كمك به فرد تربيتپذير براي ايجاد تغيير تدريجي در گستره زمان، در يكي از ساحتهاي بدني، ذهني، روحي و رفتاري اوست. كه به واسطه عامل انساني ديگر براي دستيابي وي به كمال و شكوفاسازي استعدادها يا بازدارندگي و اصلاح صفات و رفتارهاي او ميباشد» (فقه التربية، 25).
در تفسير تربيتي قرآن اين عناصر مورد عنايت است:
1) توضيح معاني و مقاصد آيات قرآن با عنايت به فرآيند تربيت،
2) استخدام علوم تربيتي براي توضيح آيات قرآن،
3) توجه به بُعد تربيتي قرآن در بيان نكات تفسيري،
4) تبين آموزهها و پيامهاي تربيتي قرآن،
5) بهرهجويي از آيات قرآن براي جهتدهي به مباني علوم انساني،
6) نظريهپردازيهاي تربيتي بر اساس آيات قرآن،
7) استنباط اهداف، مباني و روشها و در نهايت نظام تربيتي از قرآن،
8) توجه به نكات تربيتي قرآن براي پرورش ابعاد و ساحتهاي تربيتي انسان؛ همچون: بعد عقلي، عاطفي، و ...).
تذكر: برخي عناصر بالا در تفسير ترتيبي تربيتي و برخي در تفسير موضوعي تربيتي تحقق مييابد. براي مثال استنباط نظام تربيتي قرآني بدون توجه به همه آيات قرآن و طبقهبندي آنها در يك تفسير موضوعي، در عمل امكان ندارد، اما به هر حال تفسير ترتيبي تربيتي قرآن بر تفسير موضوعي تربيتي مقدم است، زيرا تا وقتي نكات تربيتي را از تك تك آيات به دست نياوريم، نميتوانيم آنها را در يك تفسير موضوعي به صورت نظاممند كنار هم قرار دهيم.
تفاسير كهن قرآن كم و بيش به مطالب تربيتي قرآن توجه داشتهاند، ولي تفاسير جديد مثل في ظلال القرآن، نمونه، من هدي القرآن، من وحي القرآن، نور و تفسير قرآن مهر بيشتر به اين مطالب توجه كردهاند.
در عصر ما برخي تفاسير با عنوان «تفسير تربيتي» منتشر شده است، مثل نخستين تفسير تربيتي قرآن، حسين ميرزا خاني 1369 ش و التفسير التربوي للقرآن الكريم، انواز البار، 1428 ق.
مورد اول رويكرد تربيتي به معناي خاص ندارد و بيشتر تفسيري اخلاقي، عرفاني، فقهي، فلسفي و ... است، تفسير دوم هم كه رويكرد تربيتي دارد، نكات تربيتي قرآن را به صورت مختصر مطرح كرده است. براي مثال ذيل سوره حمد پنج نكته تربيتي ذكر كرده است كه عبارتند از:
1. خدا حمد و سپاس را دوست دارد.
2. از آداب دعا آن است كه قبل از دعا حمد و ثناي الهي گفته شود.
3. غير خدا را نپرستيد و از غير او كمك نجوييد.
4. اعتراف به نعمت الهي زمينهساز پيروي نيك از صالحان و نعمت دادهشدگان است.
5. هدايت خواهي از خدا، انسان را مايل به حركت در مسير صالحان ميكند و لازمه ترس از گمراهي، مخالفت با يهود و نصاري و ديگر گمراهان است (التفسير التربوي القرآن الكريم، 1/3).
تفسير تربيتي قرآن داراي مباني، روشها، قواعد، اسلوب و شيوه است.
1. مباني تفسير تربيتي قرآن همان مباني تفسير عمومي قرآن است، مثل امكان فهم و تفسير قرآن و جواز آن، تحريف ناپذيري قرآن و ... (ر.ك. به: منطق تفسير قرآن (1)، مباني و قواعد تفسيري)
علاوه بر آن، امكان تفسير تربيتي، وجود نكات و روشهاي تربيتي در قرآن و نظاممند بودن تربيت قرآني از مباني تفسير تربيتي است كه بايد در جاي خود اثبات شود.
2. در تفسير تربيتي از همه روشهاي صحيح تفسير قرآن، مثل تفسير قرآن به قرآن، روايي، عقلي، اشاري (باطني)، علمي و اجتهادي بهره گرفته ميشود و بايد از تفسير به رأي پرهيز شود. (ر.ك. به: منطق تفسير قرآن (2)، روشها و گرايشهاي تفسيري)، البته در اين نوع تفسير، روش باطني به صورتي كه علامه معرفت بيان كرده است، كاربرد بيشتري دارد. ايشان چهار مرحله زير را براي بطنگيري از قرآن پيشنهاد ميكند:
اول: به دست آوردن هدف آيه.
دوم: الغاي خصوصيت از ويژگيهاي غير دخيل در هدف.
سوم: به دست آوردن قاعدهاي كلي (پيام آيه).
چهارم: تطبيق قاعده بر مصاديق جديد در هر زمان.
البته اين قاعده و هدف بايد از مدلول معناي التزامي آيه باشد؛ به صورتي كه مورد آيه، مصداق آن باشد وگرنه برداشت شخصي و تفسير به رأي ميشود (التفسير الاثري الجامع، 1/31 ـ 36).
3. تفسير تربيتي،مبحث ميان رشتهاي است، بنابراين بايد ضوابط مباحث ميانرشتهاي در آن رعايت شود. از جمله اين كه شخصي اقدام به اين كار كند كه با حوزه تفسير و علوم تربيتي آشنايي لازم را داشته باشد (ر.ك. به: منطق تفسير قرآن (3)، روش تحقيق در تفسير و علوم قرآن).
4. قواعد تفسيري لازم در تفسير عمومي، در اين جا هم ضروري است (ر.ك. به: منطق تفسير (1))، ولي در اين جا از قاعده «بطنگيري» به صورت گسترده استفاده ميشود.
5. اسلوب اجرايي تفسير تربيتي ميتواند ترتيبي يا موضوعي باشد. «تفسير موضوعي تربيتي» براي استنباط كل اهداف، مباني و نظام تربيتي قرآن و «تفسير تربيتي ترتيبي» براي به دست آوردن آموزهها و پيامهاي آيات قرآن لازم است.
6. شيوه ما در اين نوشتار در تفسير تربيتي سوره حمد با توجه به نكات ياد شده عبارت است از:
استفاده از اسلوب تفسير ترتيبي؛ بهرهگيري از روشهاي تفسيري و قاعده بطنگيري به شيوه علامه معرفت. البته نخست سيماي كلي سوره (نامها، فضايل و اهداف كلي سوره) بيان، سپس تفسير عمومي سوره بيان ميشود، يعني نكات تفسيري آيه به شيوه تفسير سنتي تبيين ميگردد، سپس نكات تربيتي سوره (روشها، ابعاد، اهداف و آموزهها و پيامهاي تربيتي) بيان ميشود.
تذكر: در حقيقت هدف ما از بيان تفسير تربيتي سوره حمد، ارائه پيشنهاد و طرحي در اين زمينه است تا با بررسي و نقد صاحب نظران راه كمال خود را بپيمايد و گامي نو در ارائه تفاسير ميان رشتهاي برداشته شود.
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" «1
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" «2
«الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" «3
«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" «4
«إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" «5
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ" «6
"صِرَاطَ الَّذِينَ أَ نْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآ لِّينَ" «
1. به نام خداى گستردهمهرِ مهرورز.
2. ستايش مخصوص خدايى است كه پروردگار جهانيان است.
3. (همان خدايى) كه گستردهمهرِ مهرورز است.
4. خداوند روز جزاست.
5. (خدايا) تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم.
6. ما را به راه راست راهنمايى فرما.
7. راه كسانى كه به آنان نعمت دادى، (همان كسانى كه) بر آنان خشم نشده است و [از] گمراهان نيستند.
سوره حمد در مكه نازل شد و 7 آيه، 29 واژه و 142 حرف دارد و اولين سوره در ترتيب فعلى قرآن است.
1ـ فاتحة الكتاب 2ـ حمد 3ـ وافيه 4ـ شكر 5ـ سبع المثانى 6ـ نور 7ـ اُمّالكتاب 8ـ اَساس 9ـ كافيه 10ـ الكَنز 11ـ اُمّ القرآن 12ـ مناجات 13ـ شفاء 14ـ دعاء 15ـ صلوة.
اين سوره را «فاتحة الكتاب» (گشايندهى قرآن) ناميدهاند؛ زيرا آغازگر قرآن است؛ و به خاطر حمد و ستايش خدا در اين سوره و عبارت "اَلْحَمْدُ لِلّهِ" در آيه اول، آن «حمد» ناميده شده است.
از پيامبر اسلام حكايت شده است كه: هر مسلمانى سوره حمد را بخواند، پاداش او به اندازه كسى است كه دو سوم قرآن را خوانده است. (البرهان في تفسير القرآن، 1/42؛ مجمع البيان، ذيل سورة حمد).
1. بيان اصول اساسى دين، (توحيد، نبوت و معاد)؛
2. بيان نياز و عشق و دعا (اول سوره ستايش، وسط اخلاص و پايانش نيايش بىواسطه با خدا) و نوعى آموزشِ سخن گفتن مستقيم با اوست.
ب: نكات و اشارات عمومي
1. گفتن «بسم اللَّه» در آغاز كار و سوره، به معناى كمك خواستن از خدا و نيز شروع كار به نام اوست [1].
2. «اللَّه» جامعترين نام خداست[2] و تمام صفات او را در بر مىگيرد[3]، ولى نامهاى ديگرش، مثل رحمان، غفور، رازق و...، هر كدام به صفتى خاص اشاره دارند.
3. واژه «رحمان» و «رحيم» از ريشه «رحمت» ميباشند و مشهور بين مفسّران آن است كه صفت «رحمان» به رحمت عام خدا اشاره دارد "وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ" (اعراف/156) كه شامل دوست و دشمن، و مؤمن و كافر مىشود؛ زيرا بر فراواني رحمت و فراگيرى آن دلالت دارد.
4. «حمد» به معناى ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيكِ آگاهانه و اختيارى است.[4] «الحمد» اشاره دارد كه اصل حمد و ستايش مخصوص خداست («الف و لام» براى جنس است)، چون خدا سرچشمه همه نعمتها، مواهب و هدايتهاست، پس ستايش هر زيبايى و شكر هر نعمتى، در حقيقت ستايش خداست.
5. «ربّ» در اصل به معناى صاحب و مالك شئ است كه به تربيت و اصلاح آن مىپردازد؛ از اين رو در فارسى به «پروردگار» ترجمه مىشود. برخى مفسران آن را به «شخص بزرگى كه فرمانش اطاعت مىشود»، معنا كردهاند (ر.ك. به: مجمع البيان، ذيل آيه).
6. در مورد واژه «عالمين» مفسران دو ديدگاه دارند:
الف) جمع «عالَم»: مجموعهاى از موجودات مختلف كه صفات، زمان يا مكان مشترك دارند. پس «عالمين» به مجموعههاى جهانى، مثل عالم گياهان، عالم حيوانات و عالم انسانها اشاره دارد (تفسير نمونه، 1/30). از امام على در تفسير آيه حكايت شده است كه «العالمين هم الجماعات من كل مخلوق من الجمادات و الحيوانات و...» (نورالثقلين، 1/17).
ب) به معناى «جهانيان»: چون اين واژه با «ين» جمع بسته شده است، پس براى صاحبان عقل به كار مىرود اين معنا در حديثى از امام صادق نيز حكايت شده است (ر.ك. به: تفسير المنار، 1/51).
به نظر ميرسد چون واژه «عالمين» به هر دو معناى «انسانها» و «كل موجودات» در قرآن به كار رفته است (ادعاى نويسنده تفسير نمونه در آيه 36 جاثيه و 23 - 24 شعراء)، مانعى ندارد كه مقصود در آيه هر دو معنا باشد؛ [5] هر چند معناى دوم مىتواند مصداقى از معناى اول باشد؛ يعنى خدا پرورشدهنده كل موجودات، از جمله انسانهاست.
7. «ربّ العالمين» دليل براى «الحمدللَّه» است، يعنى همه ستايشها مخصوص خداست؛ چون پرورش دهنده جهانيان است و همه نيكىها و تكاملها از اوست.
8. «مالِك» به صاحب اختيار ميگويند. مالكيت انسانها اعتبارى (نوعى قرارداد اجتماعى) است و با سند و شاهد ثابت مىشود يا از بين مىرود، اما مالكيت خدا ارتباطى حقيقى و تكوينى بين او و موجودات است؛ يعنى او علت هستىبخش جهان است و پيوسته به آنان فيض مىدهد؛ به گونهاي كه اگر يك لحظه اين ارتباط قطع شود، موجودات نابود مىشوند. (نمونهاى از اين مالكيت را در مالكيت بر اعضاى بدن، و نمونه كاملتر را در مالكيت بر تصورات ذهنى خود مىيابيم.)
9. مفسران «مالك يوم الدين» را به دو گونه معنا كردهاند:
واژه «دين» در قرآن گاهى به معناى آيين (ر.ك. به: انعام/161؛ آلعمران/19) و گاهى به معناى پاداش و جزا مىآيد؛ روزى كه هر كس در برابر دين و آيين خود، جزا مىبيند (تفسير نمونه، 1 / 41).
10. لحن سخن از آيه پنجم تا آخر سوره تغيير مىكند و از زبان بنده، و خطاب به پروردگار گفته مىشود.
11. آيه پنجم به توحيد عبادى اشاره دارد [6] ؛ يعنى هيچ كس و هيچ چيز غير از خدا را شايسته پرستش نمىدانيم و تنها از او اطاعت مىكنيم و از تسليم و بندگى در برابر غير او مىپرهيزيم.
12. آيه پنجم به توحيد افعالى نيز اشاره دارد؛ يعنى تنها مؤثر حقيقى در جهان خداست؛ پس تنها بر او تكيه مىكنيم و از او ياري مىجوييم؛ البته اين بدان معنا نيست كه عوامل و اسباب (مادى و معنوى) تأثيرى ندارند، بلكه آنها نيز وجود و تأثير خود را از خدا مىگيرند و اگر در راستاى فرمان خدا از آنها كمك گرفته شود، منافاتى با توحيد ندارد، پس مقصود از توحيد افعالى «نفى استقلال اسباب و عوامل در تأثير» است.
13. در پنج آيه اول سوره حمد به توحيد و معاد توجه شد و در آيه ششم به هدايت (ارشادِ با لطف و راهنمايىِ با نرمى كه تنها در امور نيك به كار ميرود) (تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين، 1/98؛ تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفى خمينى، 1/425) اشاره شد كه يكى از ابعاد نبوّت و امامت است.
بدين ترتيب، سوره حمد به اصول اساسى دين اشاره كرده است.
14. هدايت دو قسم (تكوينى و تشريعى) است، يعنى گاهى خدا موجودات را با قوانينى كه در طبيعت قرار داده است، به هدف اساسى خود رهنمون مىشود و رشد و تكامل مىبخشد (هدايت تكوينى) و گاهى با فرستادن پيامبران و امامان آنها را راهنمايى مىكند (هدايت تشريعى).
15. صراط مستقيم[7] در قرآن كريم، همان آيين خداپرستى، دين حق و پايبندى به دستورات خداست (ر.ك. به: انعام/161؛ يس/61 – 62؛ آلعمران/101) مفسران گاهى آن را به اسلام، قرآن، پيامبر و امامان و آيين الهى تفسير كردهاند كه همگى به معناى دين الهى و جنبههاى اعتقادى و عملى آن است (تفسير فرات كوفى، 1/51؛ مجمع البيان، 1/27؛ تفسير نمونه، 1/50).
16. «صراط مستقيم» در احاديث به معناى راه پيامبران، ائمه و امام على و معرفت ايشان آمده است (تفسير صافى، 2/85؛ تفسير عياشى، 1/24؛ تفسير نورالثقلين، 1/20؛ تفسير البرهان، 1/107؛ تفسير المعين، 1/19).
اينگونه احاديث مصداقهاى كامل پويندگان راه مستقيم را بيان مىكنند كه راه آنان همان راه خداپرستى و دين حق است وگرنه مفهوم راه مستقيم در اين موارد منحصر نمىشود.
17. كساني كه به آنان نعمت داده شده است، چهار گروه ميباشند: پيامبران، راستگويان، شهيدان و شايستگان. "وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً" (نساء/69).
18. مفسران در مورد «گروهي كه خدا بر آنان خشم دارد» چند ديدگاه دارند.
الف) گمراهان لجوج يا منافقانياند كه با حق دشمني كردند و به آزار پيامبران پرداختند و در قرآن مورد خشم و لعنت خدا قرار گرفتند (ر.ك. به: نحل/106؛ فتح/6؛ آل عمران/112).
ب) گمراهانياند كه بر گمراه كردن ديگران اصرار دارند.
ج) يهوديان منحرفياند كه به سختي در برابر اسلام ايستادند. در احاديث اهل بيت به اين مطلب اشاره شده است (نور الثقلين، 1/23 ـ 24).
19. مفسران در مورد «گمراهان» گفتهاند: مقصود، گمراهان عادياند، يا گمراهاني كه در پي گمراه ساختن ديگران نباشند يا مسيحيان. در برخي احاديث اهل بيت به معناي اخير اشاره شده است (همان).
ممكن است هر سه معنا مقصود باشد، ولي در هر صورت يهوديان و مسيحيان از مصداقهاي آيهاند و مفهوم آيه در آنان منحصر نيست.
با توجه به نكات و اشارات تفسيري عمومي بخش پيش، ميتوان برخي مطالب، نكات، آموزهها و پيامهاي تربيتي را از آيات سوره حمد برداشت كرد، پس نكاتي كه در اين بخش ميآيد، مبتني بر آن نكات تفسيري است.
روشهاي تربيتي زيادي در علوم تربيتي مطرح شده است. در قرآن كريم نيز به حدود صد روش تربيتي اشاره شده است كه برخي از آنها در سوره حمد قرار دارند. مهمترين اين روشها عبارتند از:
خداوند در قرآن معمولاً به صورت مستقيم با انسان سخن ميگويد، ولي در سوره حمد از زبان انسان با خود سخن ميگويد، يعني مطالبي را كه ميخواهد به انسان آموزش دهد، به صورت مستقيم به او نميفرمايد، بلكه غير مستقيم به او القا ميكند. براي مثال:
ـ آموزش غير مستقيم روش سپاسگزاري: "اَلْحَمْدُ لِلّهِ"
ـ آموزش غير مستقيم روش كمك خواهي از خدا: "إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ"
ـ آموزش غير مستقيم انتخاب راه مستقيم: "اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ "
ـ آموزش غير مستقيم چگونگي سخن گفتن با خدا در ضمن دعا و مناجات (اول ذكر صفات نيكوي الهي، سپس طرح درخواستها)
ـ آموزش غير مستقيم در مورد محتواي خواستهها از خدا چه خواستن در ضمن دعا و مناجات: "اهْدِنَا "
يكي از شيوههاي تربيتي ارائه الگوهاي مثبت و كامل به متربّي است خداوند در سوره حمد افرادي را كه به آنان نعمت داده است "الَّذِينَ أَ نْعَمْتَ عَلَيْهِمْ " به عنوان الگو معرفي ميكند كه بشر ميتواند راه آنان را به عنوان راه مستقيم الهي الگوي خود قرار دهد.
خداوند در آيات ديگر اين الگوها را معرفي كرده است، مثلاً: پيامبران، راستگويان، شهداء و صالحان (نساء/69)، حضرت ابراهيم (ممتحنه/4)، پيامبر اسلام (احزاب/21).
در سوره حمد براي تشويق افراد به راه مستقيم به «نعمتهاي الهي» اشاره ميكند كه به رهپويان صراط مستقيم داده شده است تا فرد تربيتپذير احساس كند كه اگر راه درست را بپيمايد، مشمول نعمت الهي ميشود.
در سوره حمد دو مرتبه از شيوه هشدار و وعيد استفاده شده است.
اول: "مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ :"به متربي هشدار ميدهد كه روز جزا در پيش است، پس مراقب كردار خود باشيد.
دوم: "غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ": نوعي هشدار الهي براي كساني است كه از راه مستقيم منحرف ميشوند، يعني اگركسي راه آنان را پيمود، گرفتار خشم الهي ميشود.
سوره حمد تجلّي راز و نياز مستقيم و بيواسطه با معبود يگانه است؛ او را ستودن و صفات نيكو و مهر او را يادآوري كردن، از او درخواست كردن و خود را تسليم او كردن.
متربي در اين سوره با مربي خويش مواجهه مستقيم دارد كه اين امر تأثير شگرفي در تربيت متربي خواهد داشت. چون تربيت حضوري است؛ نه غير حضوري، و متربي خود را در نزديكي و مقابل پروردگارش ميبيند؛ به گونهاي كه ميتواند از او ياري جويد و بايد پاسخگوي او نيز باشد.
در سوره حمد سخن از «عبادت جمعي» و «كمكخواهي جمعي» است "إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ". آموزه اين مطلب اين است كه خود را تنها نبينيد و تنها براي خود دعا نكنيد، بلكه به عبادت جمعي و دعاي جمعي روي آوريد.
خداي متعال صفات جمال مثل رحمان و رحيم دارد؛ همان طور كه صفات جلال مثل قهّار، منتقم و ... دارد. سوره حمد بيشتر جلوه جمال الهي است و بر رحمت الهي تأكيد دارد (رحمن و رحيم تكرار شده)، يعني رحمت الهي بر غضب او مقدم شده است. اين روش به متربي ميآموزد كه رحمت الهي بر غضب او تقدم دارد، پس بايد به صفات جمال و رحمت الهي توجه پيدا كند و در تربيت بر مهر و رحمت تأكيد نمايد.
در سوره حمد راه نعمت داده شدگان با راه مورد خشم قرار گرفتگان و راه گمراهان در برابر هم به تصوير كشيده شده تا متربي بتواند آنها را مقايسه و راه صحيح را انتخاب كند، يعني از روش مقايسه غير مستقيم استفاده شده است.
"رَبِّ الْعالَمِينَ" دليل "اَلْحَمْدُ لِلّهِ" است، يعني خداوند به صورت غير مستقيم به متربي ميآموزد كه براي هر چيزي دليل بخواهد، حتي براي حمد و ثناي الهي بايد دليل داشته باشد.
همان طور كه در ذيل سوره انتخاب راه نعمت دادهشدگان به نوعي اشعار به عليت دارد كه چرا راه آنان را انتخاب كنيم چون مشمول نعمت الهي ميشويم و گرفتار خشم الهي نميگرديم.
در علوم تربيتي ابعاد و ساحتهاي تربيتي انسان به گونههاي مختلفي تقسيم و مصاديق آنها بيان شده است، از جمله عقلي، عاطفي، اجتماعي، اقتصادي و... . در قرآن نيز به بسياري از ابعاد و ساحتهاي تربيتي انسان اشاره و به تربيت او از آن جهات توجه شده است. برخي از ساحتها و ابعاد تربيتي كه در سوره حمد مورد توجه قرار گرفتهاند، عبارتند از:
سوره حمد از طرفي انسان را با خدا "بِسْمِ اللّهِ" و از سويي با معاد "مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" آشنا ميكند، يعني توجه انسان را به آغاز و انجام هستي و غيب جهان جلب ميكند. اخلاق بندگي را نيز پرورش ميدهد "إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ"، روح سپاسگزاري را در وجود انسان تقويت ميكند "اَلْحَمْدُ لِلّهِ" و صفات الهي (رحمن، رحيم و ...) را به ياد ميآورد تا فرصتي براي انسان ايجاد شود كه صفات الهي را بشناسد و در وجود خود پياده كند. بدين ترتيب خداوند متربي را با معنويات و مسائل اساسي اخلاق آشنا و بر طبق آنها او را تربيت ميكند.
سوره حمد توحيد عبادي "إِيِّاكَ نَعْبُدُ"، افعالي "إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" و ربوبي "رَبِّ الْعالَمِينَ" را مطرح ميكند و در همان راستا، انسان را با صفات و اسماي الهي (الله، رحمن، رحيم و ...) آشنا ميسازد همچنين به معاد اشاره ميكند "مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" و از سويي هم به نبوت و امامت توجه ميدهد "اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَ نْعَمْتَ عَلَيْهِمْ". در همين راستا راههاي انحرافي مخالف آنان را كنار ميزند "غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآ لِّينَ" و بدين ترتيب متربي را با معرفت اصول دين (توحيد ـ نبوت و معاد) پرورش ميدهد.
خداي متعال در سوره حمد روحيه عبادت را به صورت غير مستقيم در انسان پرورش ميدهد "إِيِّاكَ نَعْبُدُ" و آداب دعا را به او ميآموزد؛ اين كه هنگام دعا نخست نامها و صفات نيكوي الهي (الله، رحمن و رحيم) را بيان نمايد و الله را ستايش كند و حمد گويد "اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ"، سپس درخواست خود را مطرح كند.
خدا در سوره حمد به انسان يادآور ميشود كه تو اختيار داري و ميتواني براي طي مسير خود الگو انتخاب كني، او براي بشر الگوي اجتماعي معرفي ميكند؛ يعني نعمت داده شدگان "صِرَاطَ الَّذِينَ أَ نْعَمْتَ عَلَيْهِمْ"؛ پيامبران، صديقان، شهداء و صالحان (نساء/69) را سرمشق بشر معرفي و به او توصيه ميكند كه در زندگي اجتماعي راه صحيح را انتخاب كند و تولّي و تبري داشته باشد، يعني راه پيامبران و امامان معصوم را دوست بدارد و بپيمايد و از راه گمراهاني همچون مسيحيان و غضب شدگاني همچون يهوديان دوري گزيند. در امور اجتماعي به جمعگرايي اشاره ميكنند (نعبد ـ نستعين)، يعني به فكر ديگران و جامعه پذير و جمعگرا باشيد و با هم دعا كنيد و براي پيمودن راه حق افرادي را با خود همراه سازيد. همچنين گروههاي اجتماعي را بر اساس اعتقاداتشان به سه گروه تقسيم ميكند؛ "الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ـ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ ـ وَلاَ الضَّآ لِّينَ" يعني مرز بنديهاي اجتماعي را بر اساس عقيده شكل دهيد؛ نه بر اساس قبيله، مليت و... . بدين صورت سوره حمد متربي را با شاخصههاي اجتماعي خاصي تربيت ميكند.
سوره حمد متربّي را در مسير سياسي خاصي قرار ميدهد، چرا كه اين سوره آموزهها و پيامهاي سياسي غير مستقيمي دارد، از جمله:
ـ الگوي سياسي شما پيامبران، امامان و شهدا هستند؛ نه افراد ديگر.
ـ در روابط بين المللي از گمراهاني همچون مسيحيان و غضب شدگاني مانند يهوديان پيروي نكنيد (و از آنان حمايت ننماييد).
ـ به نام خدا شروع كنيد؛ نه پادشاهان و... .
ـ خدا را مالك اصلي بدانيد؛ نه رؤسا، سرمايهداران و... .
ـ ستايش مخصوص خداست؛ نه سلاطين ستمگر و... .
ـ عبادت مخصوص خداست؛ پس عبوديت سران سياسي مثل فرعونها جايز نيست.
ـ تنها از خدا كمك بخواهيد؛ نه مستكبران و... .
قرآن كريم همواره به استدلال و برهان اهميت داده است و قدرت تعقّل و تفكر انسان را از اين راه پرورش ميدهد. (بقره/111؛ انبياء/24؛ نمل/64 و قصص/75). در سوره حمد نيز اشاراتي به اين رويكرد تربيتي ديده ميشود كه موجب پرورش و تربيت عقلي، تقويت خردورزي و برهان پذير و برهان خواه شدن متربي است، از جمله اين كه تعبيرات "رَبِّ الْعالَمِينَ"، "الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" و "مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" دلايل اختصاص حمد و ستايش به خداست. "اَلْحَمْدُ لِلّهِ"، يعني اي انسان! هر چيزي را با دليل بپذير و به دنبال دليل و برهان برو. نيز انسان را در مسير انتخاب يكي از سه راه (نعمت داده شدگان، گمراهان، غضب شدگان) آزاد ميگذارد؛ آزادي و انتخابي كه بر اساس عقل است.
روشن است كه دليل خواهي و برهانپذيري و انتخاب گري، بعد عقلاني انسان را پرورش ميدهد و او را فردي معقول و منطقي بار ميآورد.
در سوره حمد مهر الهي (رحمن و رحيم) تكرار شده است، يعني به ياد مهر الهي باشيد. اين تكرار زمينهساز پرورش مهر الهي در دل مردم ميشود. چون محبت دو سويه است. در آخر سوره نيز خشم الهي را يادآور ميشود، كه هشداري به انسان است تا گرفتار آن نشود.
هر چند خداي متعال انفعالات نفساني (مهر و غضب) ندارد، ولي يادآوري مهر و خشم الهي تأثير عاطفي در انسان دارد و بعد احساسي متربي را رشد و بر اساس آن، به مسير تربيت او جهت ميدهد.
سوره حمد مالك حقيقي را خدا معرفي ميكند؛ در برابر مالكيتهاي انسان بر وسايل، زمين و ... كه اعتباري است، يعني به متربي ياد ميدهد كه خود را مالك حقيقي چيزها نداند، بلكه همان طور كه در آيات ديگر قرآن آمده، انسان جانشين خداي متعال است. از اين رو بخشش و انفاق براي او آسان است "وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ" (حديد/7".
سوره حمد خداي متعال را «ربّ» معرفي ميكند "رَبِّ الْعالَمِينَ" و ربّ به معناي مالك چيزي است كه در پي اصلاح آن است. پيام اين بخش براي متربّي آن است كه اگر مالك چيزي شديد، ربوبيت كنيد و در پي اصلاح آن برآييد.
سوره حمد ياد ميدهد كه انسان فقط از خدا كمك بخواهد "إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" و اين شامل همه امور معنوي و مادي، از جمله امور اقتصادي ميشود؛ يعني ديگران و اشياء را در امور اقتصادي وسائل و ابزار بدانيد و تنها از خدا ياري بجوييد.
شايد بتوان گفت واژه نعمت در سوره حمد "أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ " شامل نعمتهاي معنوي و مادي ميشود، يعني همه نعمتهاي پاك الهي براي امثال پيامبران، صالحان، شهداء و صديقان است، يعني اگر شما هم نعمتهاي معنوي و مادي و اقتصادي پاك ميخواهيد، راه آنان را برويد.
روشن است كه كثرت سرمايههاي حرام نقمت و مايه فتنه است و آيه شامل آنها نميشود و گاهي ظلم افراد مانع رسيدن نعمتهاي مادي پاك و حلال به اولياي الهي ميشود.
تذكر: شايد برخي تعبيرها در سوره حمد به ابعاد ديگر تربيتي اشاره دارد، مثلاً لزوم پيروي از نعمت داده شدگان، مثل انبياء و صالحان و پرهيز از راهي كه مشمول خشم الهي ميشود، و نيز لزوم پيروي از راه مستقيم كه لازمه آن پرهيز از راه شيطان و راههاي انحرافي ديگر است.
شايد از اين تعبيرها بتوان اشاراتي درباره تربيت جنسي برداشت كرد، چون لازمه پيروي از مفاد تعبيرهاي ياد شده دوري از انحرافهاي جنسي است؛ انحرافهايي كه موجب خشم الهي ميشود. نتيجه اين تربيت كنترل غريزه جنسي است؛ يعني تربيت جنسي متربي در مسير صحيح.
با توجه به مفاد سوره حمد ميتوان دو هدف تربيتي زير را استفاده كرد:
1. هدايت، به عنوان هدف واسطهاي تربيت: "اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ "
2. عبادت، به عنوان هدف مقدماتي تربيت: "إِيِّاكَ نَعْبُدُ "
در مورد هدف نهايي تربيت انسان، كه همخوان با هدف نهايي آفرينش انسان است، اختلاف نظرهايي هست. از آيات مختلف نيز برداشتهاي متعدد شده است، از جمله «لقاء الله» "يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ" (انشقاق/6)؛ رحمت "إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ" (هود/119)؛ معرفت و علم (طلاق/12) و ... (ر.ك. به: تفسير موضوعي قرآن كريم، جمعي از نويسندگان، مبحث اهداف آفرينش).
از سوره حمد برخي اصول و مباني تربيت اسلامي به دست ميآيد، از جمله:
1. نياز انسان به هدايت و تربيت؛
2. تربيت پذيري بشر؛
3. لزوم هدايت و تربيت انسان؛
4. آزادي انسان در انتخاب راه؛
5. لزوم توجه به ابعاد توحيد در تربيت انسان؛
6. لزوم توجه به معاد در تربيت انسان؛
7. لزوم وجود الگوهاي تربيتي (رهبران الهي)؛
8. تربيت صحيح و انحرافات تربيتي انسان مراتب دارد؛ يعني هدايت و عبادت انسان و بهرهمندي او از نعمتها و نيز مراتب سقوط و انحرافات انسان، مثل گمراهي و مورد خشم الهي واقع شدن، داراي درجات و مراتب است.
اگر بر اساس شيوه علامه معرفت در بطنگيري از آيات عمل كنيم (به دست آوردن هدف آيه، الغاي خصوصيت از خصوصيات غير مؤثر در هدف، استنباط پيام و آموزه كلي از آيه، تطبيق بر مصاديق جديد) (ر.ك. به: التفسير الاثري الجامع، 1/32)، ميتوانيم پيامها و آموزههاي ويژه هر آيه را به دست آوريم.
با استفاده از شيوه بالا پيامها و آموزههاي آيات سوره حمد را به ترتيب بيان ميكنيم. بديهي است در اين مورد احتياط زيادي لازم است تا مفسر به دامن برداشتهاي ذوقي و غير مرتبط با آيه يا تحميل و تفسير به رأي گرفتار نشود. در ضمن ممكن است هر كدام از اين آموزهها و پيامها به يكي از ابعاد تربيتي، روشهاي تربيتي يا اهداف و اصول پيشگفته اشاره داشته باشد.
1. پيام "بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" در آغاز هر سوره اين است كه جهتگيرى سورههاى قرآن توحيدى و جلوهگر رحمت اوست.
2. سخن و كار خويش را با نام خدا شروع كنيد و از او كمك بگيريد.
3. در آغاز هر كار به ياد مهر و لطف حق باشيد.
4. همه جهانيان تحت تربيت الهى قرار دارند.
5. تنها خدا شايسته ستايش است.
6. همه نعمتها و تربيتها را از خدا بدانيد، حمد و شكر او را بهجا آوريد و هر شبانه روز آن را بارها تكرار كنيد.
7. خدا رحمتى فراگير براى جهانيان و رحمتى ويژه براى دوستانش دارد (از اين رو او را ستايش و سپاس گوييد).
8. خداى شما مهربان است (و دوست دارد او را بدين صفت بشناسيد و بخوانيد).
9. به ياد مهر الهى باشيد و بارها آن را ياد كنيد.
10. جهان بىفرجام نيست و روز جزا در پيش است.
11. كسى را ستايش كنيد كه در رستاخيز همهكاره است.
12. هيچ كس را غير از خدا نپرستيد و تنها او را عبادت كنيد.
13. از غير خدا به طور مستقل كمك نخواهيد و تنها از او ياري بجوييد.
14. در دعا جمعگرا باشيد.
15. همواره از خدا راهنمايى و هدايت بخواهيد.
16. به راه مستقيم برويد (و از راههاى انحرافى پرهيز كنيد).
17. راه خدا، مستقيم، ـ كوتاهترين راه ـ است و راههاى انحرافى طولانى است. (با توجه به اينكه «صراط مستقيم» كوتاهترين راه بين دو نقطه است. آرى! «ان الراحل اليك قريب المسافة»).
18. پيوسته خط رهروان راه مستقيم و پيروان راههاى انحرافى را مطالعه و خط خود را انتخاب كنيد.
19. از نيكانِ نعمت داده شده الگو بگيريد.
20. از كژ راههها دورى گزينيد.
21. به راهى نرويد كه گرفتار خشم الهى شويد.
[1] يعني متعلّق «بسم الله» ميتواند «استعين» و نيز «ابتدي» باشد. ريشه اسم را «سمو» يا «وسم» دانستهاند. «اسم» در اصل به معناي بلدي يا نشانه است و به «نام» هر چيزي «اسم» ميگويند، چون نشانه اوست و پس از نامگذاري از مرحلة پنهاني بيرون ميآيد و بروز و ارتفاع مييابد.
[2] واژه «اللَّه» در اصل لغت به معناى معبود، پناهگاه، مايه آرامش يا پوشيده ميباشد و يا به معناى چيزى است كه انسان در مورد آن متحيّر است و يا واله و شيداى اوست. (ر.ك. به: مجمع البيان، ذيل آيه اول، سوره حمد؛ المفردات فى غريب القرآن، قاموس قرآن، واژه «اللَّه»). برخى ريشه اللَّه را اَلَه (عَبَد)، اَلِهَ (تحيّر)، لاه (اِحتجب) و ولاه (محبوب) معرفي كردهاند و برخى آن را غير مشتق دانستهاند.
[3] «اله» اسم عام است كه در فارسى به خدا ترجمه و به آلهه (خدايان) جمع بسته مىشود، ولى «اللَّه» اسم خاص است كه در فارسى، خدا و گاهى خداوند، يزدان و ايزد ترجمه مىشود؛ بنابراين واژه خدا در فارسى به دو صورت عام و خاص كاربرد دارد، مثل «god» (اله) و «God» (اللَّه) در انگليسى (خدا از ديدگاه قرآن، 112-114)؛ البته واژه «خدا» (خودآ) نزديك به معناى «واجب الوجود» است و واژه «god» تحت تأثير فرهنگ مسيحيت است و هيچ كدام معناى دقيقى براى اللَّه نيستند.
[4] واژه «مدح» به معناى هرگونه ستايش است، خواه در برابر امرى اختيارى باشد يا غير اختيارى؛ و «شكر» در برابر نعمتهايى است كه با ميل و ارادة دهنده به ما رسيده است، البته حمد و مدح معمولاً با زبان است، اما شكر گاهى با زبان و گاهى با عمل است (تفسير نمونه، 1/28).
[5] ما در اصول فقه با دلايلى پذيرفتهايم كه كاربرد لفظ در بيشتر از يك معنا اشكال ندارد.
[6] توحيد را به دو قسم نظرى (توحيد ذاتي) و عملى (توحيد صفاتي) تقسيم مىكنند. توحيد عملى شامل توحيد عبادى و افعالى مىشود، البته توحيد تقسيم بندىهاى ديگرى نيز دارد كه به آنها اشاره خواهيم كرد.
[7] «صراط» به معناى راه آسان است (شبيه بزرگراه) و «مستقيم» از ريشه «قام» است، يعنى راه صاف كه بدون انحراف است؛ و به كوتاهترين راه بين دو نقطه صراط مستقيم ميگويند (المفردات فى غريب القرآن، ماده سراط و قام). در قرآن واژه «سبيل» نيز به معناى راه به كار رفته است، ولى معناى آن با صراط تفاوت دارد. ... سبيل راههاى فرعى است كه به راه اصلى ميرسد و معناى صراط، همان راه اصلى است (آشنايى با قرآن، 2/50). به نظر برخى مفسران «صراط» به معناى راه روشن و گسترده است (تفسير القرآن الكريم، صدر المتألهين، 1/98) و به نظر برخى ديگر در اصل به معناى بلعيدن است و به جاده عمومى گفته مىشود؛ چون گويا رهروان را به جلو مىبرد و مانند دستگاه هاضمه در خود مىكشد (پرتوى از قرآن، 1/32).
1. ابن ابراهیم، فرات، تفسیر فرات الکوفی، کوفی، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی، 1410 قمری، اول.
2. ابن عياش السلمى قندى، محمد بن مسعود (المعروف بالعياشى)، تفسير العياشى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.
3. انوار الباز، التفسير التربوي القرآن الكريم، 1428 ق.
4. البحرانى، سيد هاشم الحسينى، البرهان فى تفسير القرآن، دار الكتب العلمية، قم، 1334 ش.
5. بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، دوم، 1404 قمری.
6. بهشتي، محمد، خدا از ديدگاه قرآن، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374، چ هفتم.
7. البيان فى تفسير القرآن، سيدابوالقاسم خويى، قم، المطبعة 1394 ق.
8. جمعي از نويسندگان، تفسير موضوعي قرآن كريم.
9. حويزى عروسى، عبدعلى بن جمعه نورالثقلين، المطبعة العلميه، قم، 1383 ق، الطبعة الثانية.
10. خميني، سيد مصطفي، تفسير القرآن الكريم، انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1418 ق، چ اول.
11. الراغب الاصفهانى، ابوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، المكتبة الرضوية، تهران، 1332 ش.
12. رجب، مصطفي، الاعجاز التربوي في القرآن الكريم، 2006 م.
13. رشيد رضا، محمد، تفسير المنار تفسير القرآن الكريم، دارالمعرفة، بيروت، الطبعة الثالثة، بى تا.
14. رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن (1) روشها و گرایشهای تفسیر قرآن، نشر جامعة المصطفي العالمية، قم، 1385 ش.
15. رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن (2) روشها و گرایشهای تفسیر قرآن، نشر جامعة المصطفي العالمية ، قم، 1385 ش.
16. رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن (3) روشها و گرایشهای تفسیر قرآن، نشر جامعة المصطفي العالمية ، قم، 1385 ش.
17. روششناسى تفسير قرآن؛ بابائى و ديگران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، قم، 1379.
18. الزركشى، بدر الدين محمد بن عبدالله، 1410 ق، البرهان فى علوم القرآن، دار المعرفة، بيروت.
19. الزركشى، بدر الدين محمد بن عبدالله، 1410 ق، البرهان فى علوم القرآن، دار المعرفة، بيروت.
20. سيوطى، جلال الدين عبد الرحمن ابى بكر، 1407 ق، الاتقان فى علوم القرآن، دار الكتب العلمية، بيروت.
21. صحيح بخارى، ابوعبداللّه محمدبن اسماعيل الخارى، بيروت، داراحياء الثراث العربى، 1400 هـ .ق.
22. صدر المتألهين، تفسير القرآن الكريم، انتشارات بيدار، قم، 1366، چ دوم.
23. طالقانى، آيةالله سيد محمود، پرتوى از قرآن، شركت سهامى انتشار، تهران، 1348 ش.
24. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن الحسن (امين الاسلام)، مجمع البيان فى تفسير القرآن، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق، چ پنجم.
25. قريشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1361 ش، چ سوم.
26. كاشانى، محمد محسن فيض، تفسير صافى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1402 ق، الطبعة الثانية.
27. مجمع البيان فى تفسير القرآن، ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، چاپ پنجم، 1395 ق.
28. مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن 2، انتشارات صدرا، قم، چاپ هفدهم، 1382 ش.
29. معرفت، محمدهادى، التفسير الاثرى الجامع، موسسة التمهيد، قم، 1383 ش، الطبعة الاولى.
30. مكارم شيرازى، ناصر و جمعى از نويسندگان، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1364 ش.